در این کتاب به شما آموزش تکست نویسی و به شما آموزش داده میشود و با معرفی آثار رپکنهای بزرگ شما را با آموزش حرفهای و مفید همراهی خواهیم کرد .
قیمت کتاب : 5000 هزار تومان
عنوان : چطور اشعار رپ زیبا خلق کنیم
تعداد صفحه :120
نویسنده : پژمان پرواز
ناشر : وبلاگ نویسهها
Neviseha.blog.ir
قیمت کتاب : 5000هزار تومان
تاریخ انتشار :98/12/1
در مقدمه :
شما برای اینکه بتوانید در هر زمینهای شروع به فعالیت حرفهای کنید باید اطلاعاتی خوب در آن زمینه داشته باشید. پس من به شما در این کتاب ارزشمند آموزشهای یاد میدهم که میتوانید با استفاده از آن بهترین اشعار و فلوهای مختص به خود را بسازید ، با اینکه تمامیاطلاعات همگی به دقت نوشته شده اند و تا جای که لازم هستد روی آنها کار شده است اما ممکن است که من نتوانسته ام یا با تمام تلاش روی آن مطالب وقت نگذاشته ام اما تا جایی که توانسته ام مطالب را کامل کامل با جزیئات فراوان برای شما توضیح داده ام امیدوار که این مطالب به شما کمگ کند و باعث پیشرفت فکرییتان بشود . تمام این کتاب به جز برخی از موارد حاصل 10سال تحقیق اینجاب بر روی رپ فارسی و رپ غرب میباشد که با گوش دادن به بخش عظیمیاز آهنگها و آلبومهای هنرمندان مختلف و مقالههای موجود در اینترنت گرده آوری شده است .همچنین من خودم حدود 5سال به فعالیت تکست نویسی رپ و هیپهاپ مشغول بوده ام و بیشتر از دفتر شعر در رپ فارسینوشته ام با اینکه آنهار هیچوقت منشر نکرده ام و فقط برای تمرین این کار را انجام داده ام .همچنین حدود 1سالی میشود که در زمینه بداهه خوانی رپ مشغول به فعالیت میباشم و تا به حالا یک کار استودیوی ظبط کرده ام.
ولی تا به الان بیشتر از 700کار آماتور روی بیتهای مختلف ظبط کرده ام که هیچ کدام را
منتشر نکرده و فقط جهت تمرین . اینها را مینوسیم که بدانید واقعا تجربه تکست نویسی زیادی داشته ام و دوست داشتم در یک کتاب تجربههایم را به اشتراک بگذارم و بتوانم هم به خود و هم به دیگران کمکی کرده باشم .
سرفصلها :
1-مقدمه ........................................................... ص 4تا 6
-2آموزش حرفهای نوشتن اشعار رپ (تکست نویسی) ........................................ ص 6تا 21
-3آموزش یادگیری فلوهای متفاوت و ابداع سبک خود ............................................... ص 21تا 26 4-معرفی انواع سبکهای رپ.......................... ص 26تا 43
-5آموزش تلفیق اشعار با سخان نویسندکان و فیلسوفان ................................................ ص 43تا 47
-6معرفی بهترین تک آهنگهای رپ پارسی ................................................ ص 47تا 80
-7معرفی بهترین آلبومهای ایران ............................................................. ص 80تا 101
-8معرفی برترین رپکنهای ایران و جهان ...................................................... ص 101تا 111
-9نتیجه گیری .................................................................................... 111تا 11
برای خرید کتاب میتوانید به کانال تلگرام فروش به این آدرس مراجعه کنید :
اکثر ما میدانیم
فیودورمیخایلویچداستایوسکی
چهشخص بزرگی بوده است .
و چه کتابهای خوبی نوشته است .
یعنی میشود به اندازهای داستایوسکی خوب نوشت ، یعنی من هم میتونم مثل همچین نویسندهای شور و شوق نوشتن رو در خودم بالا ببرم و رمانهای شاهکار بنویسم . در ادامه مطلب با ما همراه باشید .
این نویسنده کتابهای بسیار زیادی را به رشته تحریر در آورده که میتوان از زیر به آنها اشاره کرد :
1-جرم و مجازات
> نوشته شده در تاریخ : 1866
2-شیاطین
> نوشته شده در تاریخ :1872
3-خاطرات خانهای اموات
> نوشته شده در تاریخ : 1862
4-اَبله
> نوشته شده در تاریخ : 1869
5-رویایعمو > نوشته شده در تاریخ :1859
6-روستای استپانچیکو
> نوشته شده در تاریخ : 1859
7-قمار باز
> نوشته شده در تاریخ : 1867 > رمانی که تنها در 26 روز توسط داستایوسکی نوشت شد .
8-همزاد
> نوشته شده در تاریخ : 1846
9-کروکودیل
> نوشته شده در تاریخ : 1865
10-بیچارگان
> نوشته شده در تاریخ : 1846
11-خانم صاحب خانه
> نوشته شده در تاریخ : 1847
12-نیه توچکا
> نوشته شده در تاریخ : 1849
13-آزردگان
> نوشته شده در تاریخ : 1861
14-یادداشتهای زیرزمینی
> نوشته شده در تاریخ : 1864
15-همیشه شوهر
> نوشته شده در تاریخ : 1870
16-جوان خام
> نوشته شده در تاریخ : 1875
17-برادران کارامازوف
> نوشته شده در تاریخ : 1880
18-در پانسیون اعیان
> نوشته شده در تاریخ : -
19-رمان در نه نامه > نوشتهشده در تاریخ : 1847
20-شوهر حسود
> نوشته شده در تاریخ : 1848
21-همسر مردی دیگر
> نوشته شده در تاریخ :-
22-همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از دو داستان دیگر)
> نوشته شده در تاریخ :
1848
23-نازک دل
> نوشته شده در تاریخ :
1848
24-پولزونکوف
> نوشته شده در تاریخ :
1848
25-دزد شرافتمند
> نوشته شده در تاریخ :1848
26-درخت کریسمس و ازدواج
> نوشته شده در تاریخ :
1848
27-شبهای روشن
> نوشته شده در تاریخ :
1848
28-قهرمان کوچولو
> نوشته شده در تاریخ : 1849
29- یک حقیقت مسخره
> نوشته شده در تاریخ : 1862
30-بوبوک
> نوشته شده در تاریخ : 1865
31-درخت کریسمس بچههای فقیر
> نوشته شده در تاریخ : 1876
32-نازنین
>نوشته شده در تاریخ : 1876
33-ماریِ دهقان
>نوشته شده در تاریخ : 1876
34-رویایی آدم مضحک > نوشته شده در تاریخ : 1877
35-بانوی میزبان
36-دلاور خردسال
37-آقای پروخارچین
> نوشته شده در تاریخ : 1846
مقاله :
39-یادداشتهای روزانه یک نویسنده
> نوشته شده در تاریخ : 1873 - 1881
40-مقاله
Winter Notes on Summer Impressions> نوشته شده در تاریخ : 1863
-نخستین اقدام :
باید کاغذ و قلمتان را بردارید و بنویسید تا آن زمان که دیگر افکارتان خالی شد .
شروع به خواندن کتاب بکنید . کتابهای که جزوه شاهکارهای دنیا حساب میشوند .
1-جنایت و مکافات
دربارهی دانشجوی به نام راسکولنیکف است که به دلیل شرایط بد زندگی و پول پیرزنی را به قتل میرساند .
از همین جهت داستایوسکی با زیبایی هر چه تمام افکار و رفتارهای راسکولنیک را به صورت روانشناسی و فلسفی به رشته تحریر در میآورد .
و میتوان این گونه برداشت کرد که داستایوسکی در نوشتن موضاعات مختلف استعداد بلقوهای دارد ، مضامینی که داستایوسکی در جنایت و مکافات آورده شامل :
تمسخرآمیز بودن ، کم بودهای اجتماعی ، مشکلات روحی و روانی ، سیاست ، اجتماع ، نوع فرهنگ ، فقر ، روسپی گری ، درون گرایی ، رادیکالیسم گرایی ، واقع گرایی و....
نام برد .
پس چطور میشود این هم مطلب را در 700 یا 800 صفحه به صورت خیلی فشرده بیان کرد ؟
داستایوسکی جز اینکه یک نویسنده ماهر و پیچیده و سخت کوش بود ، فیلسوفی توانمند هم بود که از اطلاعت وسیع ذهنی برخوردار بود ، داستایوسکی یک روانشناس ، ساختارشناس ، یک ادیب به تمام معنا بود ، میتوان در آثار او به پرداختنش به زیرشاخههای حقوق و قاضی گری را مشاهده کرد ، چون داستایوسکی عملا خود را در درون شخصیتهایش قرار میدهد ذهن خود را بیشتر از قبل بشناسد و فراسوی تنگ و پر پیچ و خم افکار بشر را نشان بدهد ، داستایوسکی خیلی غیرقایل پیش بینی مینوشته است ، دلیلش هم کاملا برای افراد عادی مشخص نیست ، ولی همین نوع نوشتن او را بسیار ممتاز کرده ، که او چطور در یک داستان جنایی ، موضاعات خنده آور و مضحک را جای میدهد و حتی جوری بیانشان نمیکند که واقعا آن گفتگوهای شخصیتهای داستانش خنده دار هستند ولی او مینویسد و رمز یک نویسنده خوب نوشتن است و تفکر کردن ، نوشتن نوشتن و تفکر کردن .
نوشتن سخت نیست ، نوشتن یک چیز مناسب سخت است ، و سخت تر از آن ادامه دادن آن و پیچ و تاب دادنش برای مخاطب است .شما باید با به وجود آوردن یه که نوشته ساده مخاطب را به سمت حرفاهایتان بکشانید و با جذاب کردن و قرار دادن مخاطب در شخصیتهای داستان به او کمک کنید تا از این مسیرها سربلند بیرون بیاید یا بتواند با ذهن خودش به دنبال حل مسائل بگردد . داستانها در خودشان ریاضیها و مسائلی حل نشده دارند .
یک داستان کوتاه :
در خلوت کردنش با بقیه بسیار فرق دارد ، نمیخواهد که همه کلاسیهایش را ببیند ، فقط دوست دارد تنها بماند ، جک یک پسر تنها با این که در مدرسه دیوید را دوست خود میداند باز هم
نمیتواند حضور کسی را بپذیرد و باز احساس تنهایی بیشتری میکند تنها تر از همیشه ، این بار که یکی از بچههای مدرسه به سراغش میآید تا برایش شاخ و شان بکشد ، و او هم که نمیتواند از زیر بار این مسئله شانه خالی کند . پس به خودش قول میدهد حسابی از خدمت این پسر پرو در بیاید ، ناظم مدرسه دستش را قبل از پرت کردن مشتش میگیرد و او را کشان کشان میکشد ، بچههای که در آن سو هستند زیر خنده میزنند و بیشتر از همیشه جک در خودش احساس درد میکند ، ناظم با لجاجت میگوید:دیگر به جایی رسیدی که مدرسه را بهم میریزی میدانم چه بلایی به سرت بیاورم ، تو باید اخراج بشی ، به پدرت هم زنگ میزنم تا بیاید و برای این تفاله راه حلی پیدا کند که چطور میخواهد برای خودش در این دنیا زندگی دایر کند ....
این نمونه داستانی هست که از پیش ساختگی داره ، یعنی شخصیت رو توی داستان میزاره بدون گفتن پیشینه فرد و این که فرد قبلا کی بوده و یا چیزیهای از این قبیل .
شما هم بسته به سلیقه خود راهی برای بیان داستان از ذهن و زبانتان پیدا کنید . این راه ساد صورت میگیرد در صورت انجام این موارد :
1-شخصیت و روحیات آن
باید بتوانید از شخصیت خودروحیهی بسازید که بتواند آن را برای خودش و داستانی که قرار است به آن پا بگذارد آماده کنید ، شخصیت داستانتان آدم شجاعی است که میخواهد یک گاو بزرگ را با یک پارچه سرخ رنگ از پا در بیاورد ؟ این شخصیت باید شخص صبوری باشد ؟ یا شخصی که هیجانی عمل میکند ؟
بهتر است قبل از داستان سازی و اینکه چطور شخصیت داستان قرار است گاو را از پا در بیاورد به این نکات توجه کنیم .
* فکر کردن بسیار و تحلیل شخصیت داستان و آن گاو
آن شخصیت قبلا از گاوها میترسیده ؟
یا این شخصیت قبلا در مسابقات گاو بازی شرکت کرده است ؟
اینها را در ذهنتان مدام بپرورانید . منظورم سوال کردن از خودتان و اینکه روش بیان من باید چطور باشد ؟
و......
2-کنشها و واکنشهای شخصیتها
شخصیت داستان باید چه واکنشی در زمان ترس از خود بروز بدهد ؟
شخصیت داستان پر حرف است یا کم حرف؟
کنش و واکنش در سینماییهالیوود بسیار مورد بحث و تفکر کارگردانان و بازیگران است چرا ؟
چون مهم ترین عوامل فیلمهای موفق همین نکتهها هستن .
شخصیتی که در حال ضرب و شتم افراد جنایتکار است باید چطور رفتار کنند ؟ باید قانون ستیز باشد ؟ یا حامیقانون ؟
اگر قانون ستیز باشد چه ؟ خب میتوان از آن به عنوان یک قهرمان نام برد ولی پیامدهایش را هم باید توضیح داد
جوکر در فیلم شوالیه تاریکی که از روی کمیکهای قدیمیآن به تصویر درآمد به یک قهرمان تبدیل شد . ولی با چهره ونشان یک جنایتکار .
در صورتی که بتمن هم یک قهرمان بود ولی به عنوان یک تبهکار و مداخله گر در قوانین هم دیده میشد .
همین پیچش داستان و کنشها و واکنشها رو افزایش میده این که معنای سفیدی و سیاهی یا درست از غلط به سختی تشخیص داده میشود .
مثالی دیگر :
شما از یک نفر میخواهید که سنش را به شما بگویید . او سنش را میگوید 46 سال .
حالا با گفتن این سواله من :
شما حرفش را باور میکنید؟
شما به شک میافتید .
5 ثانیه فکر کنید و به خودتان جواب بدهید .
1
2
3
4
5
جواب من این است شما دارید به او شک میکنید ؟درست است ؟
من میتوانم با ادامه دادنش هی مسئله رو پیچیده تر کنم و شما بیشتر به این پیجش فکر کنید .
3-انسجام ساختار و هماهنگی داستان
باید شخصیتها در تعاملشان دارای گامهای با ارتفاع نزدیک به هم باشند خیلی در پردازش شخصیتها نباید زیاد روی کنید که یک شخصیت را در حد خدا برسانید
و باقی شخصیتها را موجوداتی ریز و حقیر ، باید بتوانید با تعادل دادن ، شخصیتها را به برتری برسانید و برای مخاطبتان مقایسه کردن آنها را به اجرا بگذارید
شخصتها باید در گفتگوهایشان هماهنگی داشته باشند . نباید مسئله و حرفاهیشان به صورت غیر منطقی و زود گذر به پایان برسد
4-شیوه بیان داستان
اول شخص . دوم شخص . سوم شخص . شخصیت داستان دارد به تکامل میرسد پس باید شیوه بیان شما هم برای او تغییر کند .
شخصیت داستان نوپا است پس باید بتوانید به آن پر وبال بدهید و با ساختن ماجرایی ، قدرت او را به مخاطب نشان دهید شاید هم ضعفهایش را توانستید فاش کنید ؟ خودتان در این مورد فکری دارید ؟
+++++
این متن را بخوانید :
کفش دوزکها از روی رگبرگهای سبز و درخشان بوتههای تمشک بالا میروند ، نور خورشید به ستمشان هجوم میآورد ، آنها سعی بر پرواز دارند که با آمدن ابر به جلوی خورشید انعکاس نور به سوی آنها محو میشود ، و آنها سعی میکنند روی شاخههای بالا نیمه تنه قرار بگیرند و در همان جا کز کنند ، اما با صدای رعد و برق آنها دیگر به فکر بالا رفتن نمیافتند و سعی میکنند سریع پرواز کنند ، قطرات باران مانند گلوله بر روی سرشان شلیک میشوند و آنها بدون چارهای شاخه را ترک میکنند و به سمت دشت پناه میبرند .....
شما باید بتوایند این گونه داستانتان را حذاب و گیر کنید .
در این داستان من زیاد داستان را پر پیمان نگفتم ، یکی از اشتباهاتی که در نوشتن رمانها به وجود میآید و برای همه همین طور است عدم تمرکز است که هر نویسندهی رمانی با آن درگیر شده و خواهد شد ، آنها این که داستان به سمت کوتاه شدن میرود و خیلی کل و سرسری نوشته میشود ، برای رفع این مشکل باید زمان زیادی را بگذارید تا بتوانید داستانتان را طولانی کنند چون باید جوری بنویسد که داستان زیاد کش دار نشود و بتوان آن را به صورت طولانی و دنباله دار ادامه داد ،
حالا این را بخوانید :
کفش دوزکهای زیبا آرام و آهسته از روی رگبرگهای سبز و درخشان بوتههای تمشک بالا میروند ، این را میشود از زیر برگها هم مشاهده کرد ؛ لرزان لرزان نور سوزناک خورشید به سمتشان هجوم میآورد و تهدیدشان میکند ، آنها خسته از سفر سعی بر پرواز دارند که با آمدن ابری درشت و سپید رنگ انعکاس نور از روی سر و شانههای آنها محو میشود ، و آنها سعی میکنند هر چه زودتر و با عجله روی شاخههای بالای نیمه تنه قرار بگیرند و همان جا کز کنند ، چون حداق آنجا جای امن تری برای آنها به شما میرود ، اما با صدای رعد و برق آنها دیگر به از فکر بالا رفتن مایوس میشوند و سعی و تلاش میکنند هر چه سریع تر پرواز کنند ، با این حال قطرات باران مانند گلولههای سرد شده بر روی سرشان شلیک میشوند ، و آنها بدون هیچ اندیشه و چارهای شاخه تمش ک را ترک میکنند و به سمت و سوی دشت پناه میبرند .....
++++++++++++++++++++++++++++++++++++
چقدر زمان نیاز هست که من رمان نویس حرفهای بشوم در سطح جهانی ؟
خیلی از نویسندههای جهان عمرشان را روی نوشتن گذاشته اند
خیلی از آنها با مقداری کمیوقت شاید 1 ماه بهترین رمانها را نوشته اند
شما از انگیز خود خبر دارید ؟
تخیل کنید ، حرف من تخیل کردن است ، همه چیز را امکان پذیر بدانید ، نخواهید که آنها را برای کسی بازگو کنید و او برای شما کف بزند ،
فرانتس کافکا بس رمان نویس عجیبی است : انسانی را تبدیل به سوسک میکند و در نظرش همهی اینها تجسم شده بودند که او توانتسته بنویسد .
کافکا خودش هیچ وقت دوست نداشته که کتابهایش منتشر شود ، و انتشار کتابهایش هم با دوستش بوده ،
تخیلات هم زمانی برای شما به الزام تبدیل خواهد شد .
شجاع باشید : اگر داستان را نوشته اید که اولش مسخره به نظر میرسید از آن دلگیر نشوید .
چون بسیاری از داستانها مشهور جهان وقتی از ابتدا آنها را بخوانی خیلی مسخره و سطحی به نظر میرسند و شاید اصلا بعدی ندارد
+++رمان نویس کسی نیست که داستانی را شروع میکند ، کسی است که آن را خوب پردازش میکند و خوب به پایان میبرد +++
خسته نشدن از نوشتن سدههای بیهوده را تخریب میکند !
قلم را برداردید و با تمام وجود بنویسد که دیگر انگشتانتان از هم جدا بشوند و حالت فلج شدن به خود بگیرند ،
مقداری به خود استراحت بدهید ولی باز شروع کنید به نوشتن و داستانهای ذهنتان را نظم دهید ، قواعد
را بسنجید چه طور باید این داستان را جذاب تر کنم میتوان نقشهای را که در سر دارم پیاده سازی کنم
شخصیت داستان نیاز دارد که شما به او هویتی بدهید و او از آنچه که هست فراتر برود . اما چطور این کار
امکان پذیر میشود ؟
باید شخصیت را در محیطی قرار دهید که او بتواند خود را بهتر بیابد . باید با آدمهای سر و کار داشته باشد که بتواند
خودش را و نوع گفتگوهایش و عکس العملهایش را نشان دهد . از چه عقید های پیروی میکند با چه چیزی میانه خوبی ندارد
میتوان این شخصیت را در چه حدی پردازش کرد ، شخصیتی ساده یا پیچیده شخصیتی سرد یا خاموش ، در فکرتان چه میگذرد آن
را به دل کاغذ بتابانید و بنویسد این شخصی که به راحتی هر چه تمام در گوشهای لم داده میتوانست زندگیش را از اینی که هست
بهتر بسازد اما حالا ببین که چطور خودش را به خواب زده و نمیتواند دوباره به رویاهایش فکر کند و آنها را دوباره بازیابد به نظر میآید او شکست خورده
است که دیگر نمیخواهد حرفی را که در دلش ماند بزند و خودش را از این همه اندوه و مبالغه نجات دهد . باید دوباره خودش را سرپا کند شروع به گام برداشتن کند سرش را
بلند کند با لبخند دوباره به آسمان آبی نگاه کند . چون میخواهد دوباره غرورش را نشان دهد و این که چقدر دوست دارد به سرنوشتی که برای همیشه در ذهنش داشته دست پیدا کند
یعنی این چیز زیادی است . البته که نیست ، او باید مشتش را هر چه محکم تر کند ، باز لبانش را بهم بفشارد ، لجاجت کند و اولین گامش را به سمت هدفش بپیماید
چرا نباید تسلیم بماند ؟ او راهی را در ذهنش کشف کرده که دارد در دلش نور امید را میتاباند و او نمیتواند از این نور چشم پوشی کند آیا باید خودش را مثل یک ترسو نشان دهد
و در گوشهای تاریک در خودش کز کند ؟ نه ابداً ! هرچه زود تر گام دوم را بر میدارد بدون معطلی . این را هرگز در ذهنش بروز نداده که من نمیتوانم این مسیر را بروم .
بلکه دارد مدام تکرار میکند من میتوانم همه چیز دست یافتنیست من باید به خواستهی خودم برسم . من نمیتوانم خاستهای خود را کنار بگذارم . گام دوم و گام سوم
حال دارد راه میافتد تا به تکاپو بیفتد و هیجانش را مضاعف کند و این خودش حاصل یک ایمان است . این تصور ذهن او را زیبا تر از قبل میکند و موفقیتش را بیشتر . باید به خودش بیندیشد تنها
کسی را که دارد و میتواند به او در مهم ترین تصمیمهایش یاری برساند . این طور تا حداکثر فکرش را به کار میبندد و از این ضعف رهایی پیدا میکند ، مگر میشود به صورتی تسلیم وار زندگی را
گذراند و نتوان دل خوشی از آن داشت و یاد و خاطرهها را زنده کرد ، پس باید باز هم قوی بود و قوی ترشد ، آری این انتخاب درست است ، بگو من دست از این اقدام بر نمیدارم و با تمام وجودم
همهی مسیرم را ادامه میدهم تا به مقصدی که در ذهنم نگاشته ام دست پیدا کنم ، این است که من را زنده نگه میدارد ، این است که نور امید را به دلم من میتاباند و با کلی فکر و جسارت و باز
تکاپو را ادامه میدهد ، صدای نفسهایش کامللا مشخص است ، هلک هلک ، همین طور تقلا میکند تا به آن خط میانی برسد و بتواند از روی مانع جلوی رویش پرش کند ، سخت طاقتش تلخ می
شود این چه مصبیتی است بر راهم ، ابروهایش در هم میرود ، و پیشانیش چروک میفتد ، دهانش به حالتی باز و با چشمانی متعجب در خود فرو میرود اما ، به جهشی فکری به خود برمیگردد و
صورت را پر از خشم و سرخی میکند ، از بینیش دود میخزید و از دهانش نعرهی گاو ! و یک پرش جانانه از روی مانع میپرد و با نگاهی حیرت آور به پشت سرش از کار خودش شگفت زده میشود
و مدتی مکث ، انگیزه اش را در میباید و با سرعت دور میشود و به راه خود ادامه میدهد ....
شخصیتهای درون گرا و بیرون گرا
بعضی شخصیتها درونگرا هستند و سعی دارند از درون به مسائل بنگرند و فقط سکوت پیشه کنند و در درون خود به تفکر و بحث بپردازند .
بعضی شخصیتها برونگرا هستند و در تلاشند که خود را بیشتر بروز دهند و بتواند بیشتر خود را بروز بدهند و از علائم بیرونی برخوردار شوند.
شخصیتهای درونگرا میل دراند بعضی چیزها گفته نشود و بیشتر در دلشان بماند تا خودش بتوانند بیشتر به آن فکر کنند و در درون خودش به مطالعه آن بپردازند ، شاید بروز دادن آن را ناخوشایند تلقی میکنند و یا هر چیز دیگری که بتوان گفت :